یه جوری دلم هورری میریخت،که از صدای ریختنش
میشد بفهمی طفلی دل،چه جوری میلرزیده تنش
این چه بلایی بود یهو،حیوونی اومد به سرش
این دل زودی گول بخور،خاک یه دنیا تو سرش
هر بار یه جور تازه،دل اشتباه کرده
با هر زبونی گفتم ،نشنیده باز کرده
هر با یه جور تازه،دل باخته و میبازه
با این همه بدیها باز سوخته و میسازه
عاشقی و دربدری،یعنی همینه آخرش،مونده رودستم دل من،با چشمای خیس و ترش
خودم خواستم که پات وایستم ،تو باشی قسم راستم
نوشتم رو دل و جونم ،واسه عشق تو دیوونم،از عشق توست که میخونم
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0