من و تو با همیم اما دلامون خیلی دوره
همیشه بین ما دیواره صد رنگه غروره
نداریم هیچکدوم حرفی که بازم تازه باشه
چراغ خنده هامون خیلی وقته سوت و کوره
من و تو
من و تو
من و تو
همصدای بی صداییم
با هم و از هم جداییم
خسته از این قصه هاییم
همصدای بی صداییم
نشستیم خیلی شبها قصه گفتیم از قدیما
یه عمره وعده ها افتاده از امشب به فردا
تموم وعده ها رو دادیم و حرفهارو گفتیم
دیگه هیچی نمیمونه برای گفتن ما
من و تو
من و تو
من و تو
همصدای بی صداییم
با هم و از هم جداییم
خسته از این قصه هاییم
همصدای بی صداییم
گلهای سرخمون پوسیده موندن توی باغچه
دیگه افتاده از کار ساعت پیر رو طاقچه
گلهای قالی رنگ زرد پاییزی گرفتن
اونام خسته شدن از حرف هرروز تو و من
من و تو
من و تو
من و تو
همصدای بی صداییم
با هم و از هم جداییم
خسته از این قصه هاییم
همصدای بی صداییم
من و تو
من و تو
من و تو
من و تو
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0